یه نفر مرده که هم پسرعموم بود هم رفیق
هم همسایه مون بود و هم پشت و پناه
همراه بود و غمخوار
همه خاطرات بچگیم با اون رفت زیر خاک
امسال ۱۲ فروردین تو راه برگشت از تبریز تصادف کرد و دیگه برنگشت
خیلی از من بزرگتر بود...
با رفتن اون خیلی از چیزها مردن
نزدیک به ۱۰ روزه که آب خوش از گلوم پائین نرفته
اگه دخترم رو نداشتم و خودم پدر نشده بودم تحمل داغش سخت تر میشد
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0